بچه های هوشبری بیرجند 91
           
چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, :: 11:30
سعید

عزیزم!

می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم.

اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی!
اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند"داماد سر است!" و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!

اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم!

اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای!

اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا "به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است"؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟!

اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی!

و بالاخره...

اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ و ریای مادیات است.



           
دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:حتما بخونید, :: 11:0
نوید
           
دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: 10:58
سعید

تلخ ترین عکس تاریخ

کاریکاتور طنز با استفاده از تلخ ترین عکس تاریخ جهان

کاریکاتور طنز با استفاده از تلخ ترین عکس تاریخ جهان

عکس : شوخی با تلخ‌ترین عکس تاریخ

شاید شما هم عکس معروفی را که در آن یک کودک نحیف و قحطی زده در حال جان دادن است، دیده‌اید. در آن عکس که در سال ۱۹۹۳ توسط «کوین کارتر» گرفته شد، یک لاشخور به انتظار مرگ کودک نشسته تا او را بخورد و این هم برداشتی طنزآمیز از آن تصویر تاریخی.

 کاریکاتور طنز با استفاده از تلخ ترین عکس تاریخ جهان

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -



           
دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: 10:37
سعید

از ترکه مي پرسن: شماها همه تون اينقده ساده هستين؟مي گه: نه بابا بعضيامون توي آفريقاراه راه هستن

دو تا زن جوون تو حموم عمومي باهم بودن، اولي به دومي (با لهجه شيرازي) ميگه: قربونت او ليفوره بده من. يارو دومي بهش ميده. بعد چند دقيقه، دوباره اولي ميگه: قربونت او سفدآبورم بده من. دومي سفيدآب‌ رو هم بهش ميده. بعد دومي ميپرسه: ببخشيد خانم شما شيرازي نيستيد؟ اولي ميگه: اِاِاا ..از لهجه شيرينم فميدي؟ يارو ميگه: نه از ك... گشادت فهميدم!!!

 

تهرونيه داشته واسه آبادانيه خالي مي بسته مي گه: من يه سگ دارم وقتي مياد خونه در مي زنه. آبادانيه مي گه: ولك مگه سگت كليد نداره؟

بچه اصفهاني از باباش سوال مي كنه بابا چرا ما هم مثل مردم با كشتي سفر نمي كنيم؟ باباش ميگه خفه شو شناتو بكن!

غضنفر عينكش را دور دستش چرخاند و بعد به چشمش زد، سرش گيج رفت، نزديك بود بيفته

ترکه از زمین و زمان گله می کرده می گه: چه دنیای بدی شده ادم نمی تونه به هیچ کس اعتماد کنه از صبح تا حالا از 10نفر ساعت پرسیدم هر کدوم یه چیز می گن نمی دونم حرف کدوم رو باور کنم؟

---

به ترکه می گن نظرت راجب گرون شدن بنزین چیه؟ ترکه می گه برای ما که فرقی نمی کنه ما همون 1000تومن بنزین رو می زنیم

قزوين زلزله مياد يه بچه از پشت بام پرت ميشه تو بغل يه قزوينيه . قزوينيه ميگه بابا دمشون گرم هنوز زلزله تموم نشده کمکهاي مردمي رسيد

---

خصوصيت آقايون 1. خوشگل تر از خودشون نميتونن ببينن. 2. هر روزي كه باهاشون اشنا شي 3 روز بعد به طور اتفاقي تولدشونه. 3. دوست ندارن دم ويتريناي مغازه ها وايسن كه دوست دخترشون از چيزي خوشش بياد مجبور شن پولاشونو خرج كنن. 4. روز تولد دوست دختراشون يا مسافرتن يا ماموريت. 5. هر وقت دير ميكنن به جون مامانشون تو ترافيك بودن. 6. اگه راجع به سربازي يا دانشگاه ازشون بپرسي تب 40 درجه ميكنن. 7. همشون دوست دختر ندارن چون يا مرده يا بهشون خيانت کرده

شعر زير را دنبال هم بخوانبد : (( ميازار موری که دانه کش است که جان دارد و .. جانم به قربانت ولی حالا چرا .. عاقل کند کاری که باز .. آيد به کنعان غم مخور کلبه‌ی احزان شود روزی .. ز سر سنگ عقابی به هوا .. خواستن توانستن است...

 

مرغ و خروس با هم میرن مغازه مواد پروتئینی. خروسه میگه ببخشین یك كیلو تخم مرغ بدین. فروشنده بهش میگه بابا شما دیگه چرا؟ مرغه با خجالت میگه آخه ما هنوز نامزدیم

 

به تركه مي گن مي دوني چرا روي خيابون ولي عصر اين اسمو گذاشتن ؟ مي گه:چون صبح و ظهر هيچ خبري نيست ولي عصر بيا ببين چه خبر

 

جشن واره ي فيلم اصفهان:1_دو نفر با يه تخمه مرغ2_تاحالا موز خوردي3_10 نفر زير يك چتر4_من هوشنگ15تومان دارم
ديشب باز هم پيتزا خورديم


           
چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:, :: 10:35
سعید
           
دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, :: 17:24
سعید

 

شکسپير : اگر كسي را دوست داري رهايش كن سوي تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول براي تو نبوده
 
دانشجوي زيست شناسي : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن ... او تکامل خواهد يافت
 
دانشجوي آمار : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن ... اگر دوستت داشته باشد ، احتمال برگشتنش زياد است و اگر نه احتمال ايجاد يک رابطه مجدد غير ممکن است
 
دانشجوي فيزيک : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن ...اگر برگشت ، به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه يا اصطکاک بيشتر از انرژي بوده و يا زاويه برخورد ميان دو شيء با زاويه صحيح هماهنگ نبوده است
 
دانشجوي حسابداري : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن ... اگر برگشت ، رسيد انبار صادر کن و اگر نه ، برايش اعلاميه بدهکار بفرست
 
دانشجوي رياضي : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن ... اگر برگشت ، طبق قانون 2=1+1 عمل کرده و اگر نه از در عدد صفر ضربش کن
 
دانشجوي کامپيوتر : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن ... اگر برگشت ، از دستور کپي - پيست استفاده کن و اگر نه بهتر است که ديليت اش کني
 
دانشجوي خوشبين : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن... نگران نباش بر مي گردد
 
دانشجوي عجول : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن ... اگر در مدت زماني معين بر نگشت فراموشش کن
 
دانشجوي شکاک : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن ...اگر برگشت ، از او بپرس " چرا " ؟
 
دانشجوي صبور : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن ...اگر برنگشت ، منتظرش بمان تا برگردد
 
دانشجوي شوخ طبع : اگر کسي را دوست داري ، به حال خود رهايش کن ...اگر برگشت ، باز هم به حال خود رهايش کن ، اين کار را مرتب تکرار کن


           
دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, :: 12:1
سعید

اوایل ترم بود.صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه.
چون عجله داشتم بجای 5000 تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون.
سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از پسرای آس و خوشتیپ کلاس جلو نشسته!
یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد!
با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و گفتم:
کرایه ی آقارو هم حساب کنید!
پسره برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی و تعارف که نه ...
اجازه بدین خودم حساب میکنم و این حرفا!
منم که عمرا این موقعیتو از دست نمیدادمو کوتاه نمی اومدم!
می گفتم به خدا اگه بزارم!تمام این مدتم دستم دراز جلوی راننده!
همه شم میدیدم نیشِ راننده بازه! خلاصه گذاشت حسابی گلوی خودمو پاره کنم،
بعدش گفت : چطوره با این پونصدی کرایه ی بقیه رو هم تو حساب کنی؟!
یهو انگار فلج شدم.آخه پول دیگه ای نداشتم!
الکی سرمو کردم تو کیفمو وقت کشی تابلوُ که دیدم آقای خوشتیپ
کرایه ی جفتمونو حساب کرد!ولی از خنده داشت میترکید! :|
داشت گریه ام می گرفت که اس.ام.اس داد و گفت:
پیش میاد عزیزم ناراحت نباش! موافقی ناهارو با هم بخوریم؟! 
حالا من بیچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم! :(
خلاصه عین اسکلا انقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم : باشه !!
این شد که ما چند ماهه باهم دوستیم
ولی یه بار که گوشیشو نگاه کردم دیدم اسمِ منو "مستضعف" سیو کرده ..!



           
یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, :: 20:48
سعید
           
جمعه 12 آبان 1391برچسب:, :: 12:15
سعید

صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 11 صفحه بعد

درباره وبلاگ


سلام دوستان خوش اومدین به کلبه ی ما و به قول معروف welcome.این وبلاگ توسط بچه های گل هوشبر بیرجند احداث شده.امیدوارم کمال استفاده رو ببرید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بچه های هوشبری بیرجند و آدرس hushbari91bums.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 140
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 186
بازدید ماه : 2839
بازدید کل : 6784
تعداد مطالب : 363
تعداد نظرات : 654
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ